-
لیست غذایی که اسرای ایرانی در زندانهای عراق می خوردند
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 09:08
نوشته شده توسط Administrator شنبه, 27 خرداد 1391 ساعت 08:31 برشی از کتاب پایی که جا ماند لیست غذایی که اسرای ایرانی در زندانهای عراق می خوردند صبحانه آب عدسی بود. چیزی شبیه شوربا که از عدس، خرده برنج و رب گوجه تشکیل میشد. شوربای سهمیهی چهل نفر، به سختی ده نفر را سیر میکرد! به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی...
-
پای این مرد را در اردوگاه، اطو کشیدند
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 17:56
عدنان،نگهبان جنایتکار و طراح انواع شکنجه اسرا که به زبان فارسی نیز تسلط داشت در اردوگاه اسرای ایرانی ۱۱ تکریت مراقب بود که در همان ماههای اول اسارت، آنچنان از اسرا، زهر چشم بگیرد که دیگر هیچ وقت جرات فرار ،شورش و یا اعتراض به شرایط اردوگاه را نداشته باشد،او خودش چندین بار این حرف را پیش بعضی اسرا گفته بود.لی او یک چیز...
-
داستانی کوتاه و بسیار زیبا.زیبا"حتما این داستان رابخوانید"
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 14:32
داستانی کوتاه و بسیار زیبا. در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت............................. لطفا بقیه داستان را در...
-
اگر متوجه خالی بودن اسلحه می شدند، حالا باید او اسیر آنها می شد!
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 14:04
یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۵۹ | | | برای رهایی از آن شرایط به فکر چاره ای می افتد. اسلحۀ خود را به دست می گیرد و کشان کشان از گودال بالا می رود. وقتی عراقی ها نزدیک تر می شوند، به آنها فرمان ایست می دهد. عراقی ها وحشتزده دستهایشان را بالا می برند و اسلحه هایشان را بر زمین می اندازند. زمانی که پای «حاج مهدی کازرونی»...
-
روایتی از زنده به گور کردن اسرای زخمی ایران
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 06:50
فاضل داداشی از جمله آزادگان سرافراز کشورمان است که بخشی از خاطرات دوره کودکی، نوجوانی و اسارتش را بیان میکند. پیام آزادگان/ فاضل داداشی در حالی که دومین فرزند خانوادهاش بود در یکی از روستاهای استان اردبیل از توابع شهرستان «بیله سوار» و در سومین روز از دومین ماه ١٣٤٤ متولد شد. پدرش از راه دامداری به سختی امرار و...
-
ابعاد تازهای از وحشیگری رژیم بعث عراق در مورد اسرای ایرانی افش
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 20:23
ابعاد تازهای از وحشیگری رژیم بعث عراق در مورد اسرای ایرانی افشا شد به گزارش سایت ساجد به نقل ازخبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)،وی میگوید: برای اعترافگیری از اسرای ایرانی، از تجربیات شکنجه علیه کردها و شیعیان عراق سود میجستیم. سپس از ابتکارات روسها و کشورهای بلوک شرق نیز در این راه کمک میگرفتیم و با خرید وسایل...
-
60 الی 70 تومان حقوق ماهانه هر اسیر
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 21:54
بعد از مدتی که از اسارت ما گذشت یک روز عراقی ها گفتند که جمع شوید می خواهیم حقوق اسرا را بدهیم . حقوق هر اسیر یک دینار و نیم بود حدوداً 60 الی 70 تومان پول خودمان . آن را هم به صورت سیگار می دادند یعنی به هر نفر حدوداً 2 الی 3 بسته سیگار بغداد یا بیستون می دادند و مقداری بیسکوبیت و ... که وقتی تقسیم می شد خیلی ناچیز...
-
فرقی با عراقی ها نداشتند
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 21:52
این قسمت در پاسخ یکی از دوستان که پرسیده بود ایا در اسارت مابین شما هم جاسوس بود نوشته شده. · جاسوس ها فرقی با عراقی ها نداشتند . دین به دنیا فروش ها کسانی بودند که نتوانستند تا آخر همراه ما با شند و وسط راه جا زدند و با دشمنان ما همراه گشتند و گاهی هم بد تر از آنها . در گیری با این کاسه به دستان حکم در گیری با عراقی...
-
برای یافتن چهار لغت انگلیسی از یک دیکشنری،90 ضربه کابل ازمأموران
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 21:50
وقتی خواستند تیر خلاص بزنند... وقتی به ایران برگشتیم در یکی از خیابانهای تهران در حال تردد از کنار یک بازار میوه بودیم. به یک مردی که ظاهرا فروشنده بود گفتم:اینها چی هستند؟ گفت: هندوانه. گفتم چه جالب!، اینها هندوانه هستند در مورد انگور هم همین سوالها را کردم. آن فروشنده آنقدر انگور و هندوانه داخل اتوبوس ریخت که حساب...
-
شیلنگ آب
چهارشنبه 9 شهریورماه سال 1390 00:49
بانک سوژه ایثار و شهادت با موضوع اسارت به روز شد دوشنبه ۰۷ شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۲۶ | | | پیام آزادگان/ در ماه مبارک رمضان که عراقی ها آب را جیره بندی کرده اند، یکی از بچه های آبادان پنهانی حدود 10 متر شیلنگ و یک عدد شیر آب را به داخل آسایشگاه می آورد تا یک سر شیلنگ را به شیر آب حمام در خارج آسایشگاه وصل کنند و سر دیگرش...
-
احوالا ت اسارت
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 15:34
باسلام خدمت خوانندگان عزیز وبلاگ تکریت ۱۶امروزکه بیست هفتم ماه مبارک رمضان هست می خواهم یه حالتی را به شما عزیزان توضیح بدهم که بتوانید احوالات اسرای اردوگاه را بخوبی درک کنید درضمن این را بگم که بنده که خودم یه اسیر جنگی بودم که ملت ایران طلف کردن وبه عنوان آزاده نام گزاری کردن اصلا این سریال ها وفیلم هایی که درباره...
-
ناگفته های فاطمه ناهیدی ازاسارت
جمعه 28 مردادماه سال 1390 00:21
از خودتان نپرسیدید که زن در جبهه چه می کند؟ چرا، ولی با توجه به تخصصی که داشتم و مخصوصاً با عشقی که به خدمت به کسانی که به تجربه های پزشکی من نیاز داشتند، می دانستم که حضورم مفید خواهد بود. نترسیدید؟ چرا. یادم می آید که با صدای هر انفجاری بند دلم پاره می شد. من هیچ وقت جنگ را آن جور ندیده بودم. از ابتدای ورود خود به...
-
شما لطف کنید و خبررسیدن آ زاده را به خا نواده اش بدهید؛
جمعه 28 مردادماه سال 1390 00:17
شما لطف کنید و خبررسیدن آ زاده را به خا نواده اش بدهید؛ اتوبوس ما در شهر اسلام آباد غرب در حا ل حرکت بود که نو جوانی خود ش را به اتوبوس ما رساند و پس ا ز خوشامد گویی از من شماره تلفن خانواده ام را خواست تا خبر رسیدنم به ایران را به آنها بدهد تا آمد م شماره تلفن را به ا و بگویم اتوبوس حرکت کرد و مسیری طولا نی را در شهر...
-
مردادرهایی
دوشنبه 20 تیرماه سال 1390 15:16
همایش برزگ درکرمانشاه
-
اسیر ایرانی در اردوگاه های عراق هیچ حقوق انسانی نداشت
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 15:32
عراقی ها برنامه خود را به نحوی تنظیم کرده بودند که در سالا ول اسارات میزان غذایی که به اسرا می دادند بسیار کم بود و این کمبود غذا باعث کاهش وزن شدید و همچنین تحلیل قوای جسمانی میشد، عوارض این ناه8نجاریهای جسمی معمولا دراز مدت است و ئدر روزهای اسارت خود را نشان نمی داد. دکتر علی خاجی، پزشک، پژوهش گر و آزاده ایرانی در...
-
نحوه ی حمام کردن دراسارت
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 12:46
شستشو ی لباس ها و استحمام اوایل اسارت با لباس به حمام می رفتیم ، دستور عراقیها بود که صابون را به لباس بمالید که هم لباس ها و هم بدن شسته شود . در مدت 3 ماه اول اسارت که در بغداد بودم 2بار استحمام کردم ، آن هم به وسیله تانکر آب . هر 100 نفر را یک جا جمع می کردند و از دور با فشار آب روی بچه ها می پاشیدند . بدن ها همه...
-
اتوبوس چوبی
شنبه 21 اسفندماه سال 1389 15:45
اتوبوس چوبی بچهها در اوقات فراغت کارهایی انجام میدادند که حتی عراقیها هم تعجب میکردند. مثلاً بعضیها با چوب عصا میساختند و بعد از کندهکاری آن را با حالتهای مارپیچی و ساده درمیآوردند. گاهی هم با چوب سیگارهای خیلی زیبایی درست میکردند. اکثر هنرمندان چوب، اتوبوسهایی به سبک ایرانی درست میکردند و به یاد ایران با...
-
ابزار خیاطی
شنبه 21 اسفندماه سال 1389 15:42
آموزش در اوقات فراغت، بچهها درسهای عربی مثل «شرح ابن عقیل» و «جامع الدروس» و کتابهای اصول فقه و دیگر کتابها را که در دسترس بود مطالعه میکردند. زبانهای فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، عربی فصیح و عربی محلی بین بچهها تدریس میشد. کلاسهای دبیرستان و راهنمایی و دوران ابتدایی به حالت نهضت در اردوگاه برپا میشد. بچهها...
-
تندیس استقامت (خاطرات آزادگان)
شنبه 21 اسفندماه سال 1389 15:41
آدم سوزی ماجرای آن چهار اسیر شنیدنی است. فقط اسم یکی از آنها یادم است "علی بیات" آنها هیچ کاری نکرده بودند. فقط عراقیها برای اینکه از دیگران زهر چشم بگیرند، قرعهی شکنجه به نام آنها افتاد. سرهنگ دستور داد هر چهار نفرشان را به چند ستون بستند. هیچکس نمیدانست با آنها چه خواهند کرد؛ ولی وقتی گازوییل...
-
در اردوگاه موصل 4، برادری بود به نام عبدالله که چشم درد
شنبه 21 اسفندماه سال 1389 15:38
در اردوگاه موصل 4، برادری بود به نام عبدالله که چشم درد او به مرور زمان آن قدر شدید شد که عینک ته استکانی میزد. بیش از 80% بینایی خود را از دست داد. دوستش یاسر مددکار چشم پزشک عراقی بود. یک روز یاسر عبدالله را به درمانگاه برد. اما پزشک بعد از معاینه گفت: « این چشم دیگر برای تو چشم نخواهد شد حتی اگر متخصصترین جراح آن...
-
ورود آزادگان سرافزار به ایران اسلامی
شنبه 21 اسفندماه سال 1389 15:10
ورود آزادگان سرافزار به ایران اسلامی «اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود» امام خمینی(ره) روز 26 مرداد 1369 ، میهن اسلامی شاهد حضور عزیزانی بود که پس از سالها اسارت در زندانهای مخوف رژیم بعثی صدام، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود میگذاشتند. این روز یکی از...
-
جزئیات تکان دهنده از شکنجه و به شهادت رسیدن اسرای ایرانی
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 21:36
جزئیات تکان دهنده از شکنجه و به شهادت رسیدن اسرای ایرانی درزمان رژیم بعث عراق در هشت سال دفاع مقدس بر روی برخی از اسرای تیر باران شده آهک یا مواد شیمیایی یا اسید میپاشیدم تا اثری از آنها باقی نماند. یک افسر ارشد گارد ریاستجمهوری عراق در بازجویی اخیر خود با اعتراف به شکنجه با سوزاندن، قطع اعضای بدن و کشتار هزار اسیر...
-
در آن سرما افسر عراقی با لباس خودش ما را پوشاند
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1389 21:44
آزاده سرافراز هوشنگ مصطفوی روز 23/12/66 در حین عقب نشینی به شدت مجروح شدم در کمتر از یک ساعت اصابت سه گلوله به کمر وپای راستم مرا غرق در خون و زمین گیر کرد. درد گلوله ها آنقدر سخت و طاقت فرسا بود که قدرت حرکت حتی به اندازه یک وجب را از ما گرفت و خونمان بر زمین جاری شد. نزدیکی عصر بود که پای راستم داغ شد و به هوش آمدم...
-
من دکترم
دوشنبه 16 اسفندماه سال 1389 22:06
دکتر عراقی می خواست با انبر دست ترکشی رااز پای یکی ازمجروحان بیرون بکشد .آن عزیز نیز فریادمی کشید .دربرابرهر فریاد مشت ولگد بود که روانه اش می شد .رفتم نزدیک دکتر وخودم را انداختم رویش .انبر دست راازدستش کشیدم بیرون وبعد ازخوردن یک کتک مفصل گفتم من هم دکترم فقط خدامی دانست که از طبابت به اندازه سر سوزنی هم اطلاع...
-
قُندُرَة
جمعه 13 اسفندماه سال 1389 20:54
قُندُرَة "قُندُرَة" در اصل به معنی کفش است ولی در فرهنگ عراقی ها از بدترین توهینها محسوب میشود و به هنگام شکنجه کردن وفحّاشیها این لغت به کرّات از زبان آنها شنیده میشد. هر اسیر درروز به دفعات این اصطلاح را می شنید. منبع:http://khaterat-m.blogfa.com/
-
رادیو دراسارت
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 11:53
یه روز یکی ازنگهبانها دست یکی از اسراء یه قرآن کوچک باجلد زیپ دار میبینه فکر میکنه که رادیو است به مسئول آسایشگاه میگه که رادیو را بیارین تحویل بدین واگر نه کل آسایشگاه را تبیه می کنم درواقعه رادیویی وجود نداشت، خلاصه رادیو پیدانشد یه روزبعد ناهار همه مشغول استحرات بودیم چند تا از نگهبانها ریختن به اسایشگاه همه ی...
-
کلید جهنم :
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 21:32
در همان لحظات اولیه ی اسارت ، وقتی افسر عراقی پلاک مشخصات را از گردنم درآورد، با نگاهی تمسخرآمیز گفت: این همان کلید بهشت است که [امام] خمینی به شما داده تا با آن درِ بهشت را باز کنید و داخل شوید؟! در جواب افسر عراقی، یکی از برادران بسیجی نکته سنج، با اشاره به پلاک افسر عراقی گفت: حتماً این هم کلید جهنم است که صدام...
-
جلوه های عاشورایی در اسارت
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 21:19
سال های سنگین ، دشوار و تلخ اسارت ، یادآور روزهای دردناک و اندوه باری است که بر کاروان اسیران کوفه و شام گذشت. آزادگان در بند، به یاد مصائب اهل بیت ع صبوری و شکیبایی پیشه می کردند و در دوران اسارت نیز با یاد اباعبدالله ع گرد غربت و اندوه از جان می شستند و با برپایی مراسم ، عشق و ایمان خود را به آن حضرت نشان می دادند؛...
-
کتک خوردن بخاطر گفتن نعم سیدی
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 21:20
خاطرات ناگفته اسارت -قسمت 1 ----- خوردن کتک جانانه به خاطر گفتن نعم سیدی (بله آقا) اولین روز بازجویی بود،یکی از بچه های خوزستان که عرب بود به ما یک جمله عربی یاد داد (نعم سیدی ) و گفت عراقیها هرچی از شما پرسیدند بگید "نعم سیدی" تا شما را کمتر اذیت کنند ؛ وقتی نوبت من شد بازجو یک سوال عربی از من پرسید ، من در...
-
دوران اسارت
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 21:18
دوران اسارت با اسارت ما نیروهای بعثی به ضرب و شتم و اذیت و آزار بچه ها پرداختند و آنها را به سمت خودروی نظامی آیفا هدایت کردند و پس از انتقال به پشت جبهه ما را در خیابانهای شهر بغداد گرداندند مردم شهر بغداد نیز از اسرای ایرانی با پرتاب سنگ و چوب و گوجه و آب دهان استقبال کردند. با اتمام این نمایش که چند ساعتی به طول...