خاطرات اسارت

درباره دوسال اسارت دردراردوگاه تکریت نوشته خواهد شد

خاطرات اسارت

درباره دوسال اسارت دردراردوگاه تکریت نوشته خواهد شد

انتقال به تکریت

درتکریت اردوگاه های زیادی بودواردوگاه شانزده راهم تازه درست کرده بودند می خواستندآنجا را همپرکنند لذا از هر اردوگاه چند نفرآورده بودند آسایشگاه شماره چهاراین اردوگاه را کاملامنتقل کردند به تکریت ما هم که با محمدغریب در اردوگاه هجده بعقوبه بودیم ماراهم بردند. دقیقا یادم نیست که چه روزی بودولی یادم هست که فصل پاییز بود در بعقوبه بودیم بدون اینکه عراقی ها بگویندکه به کجا می خواهیم ببریم گفتندآسایشگاه شماره چهار سریعا وسایل شان راآماده کنندبایدبه جای دیگرمنتقل شوندسریعاوسایل وپتوهایی راکه به ما داده بودند جمع کردیم داخل کیسه انفرادی قرار دادیم با ضرب وشتم به اتوبوس سوار کردند اتوبوس وارد شهر بعقوبه شد ماهم چندماه بودکه چشم مان به فضای آزادو بیرون نیفتاده بود کمی احساس خوش حالی کردیم که لابد فضای آزادرا دیدیم ولی پرده ها کشیده بود نگهبان ها نمی گذاشتند که زیادبیرون راتماشا کنیم ولی ازلابلای پرده اتوبوس بیرون را که مشاهده می کردیم چهره شهرهای عراق کاملا  نظامی بودافرادبالباس شخصی بسیارکم دیده می شدچون که تاپایان جنگ هیچ کس ازسربازی ترخیص نمی شدالبته درعراق وآنهایی هم که قبلا خدمت را تمام کرده بودند دوباره به خدمت فراخوانده شده بودندلذابه این دلیل بودکه شهرهای عراق چهره ی نظامی به خود گرفته بودمردم عراق اتوبوس های حامل اسراء را می دیدنداحساس خوشحالی می کردندوبعضی هاهم بادست اشاراتی داشتند فکرمی کنم مارانفرین می کردند بعدازچند ساعتی که به راه خود ادامه دادیم البته برای ما نامعلوم بودولی برای عراقی هاکه می دانستندمارابه کجامی برند معلوم بود ازدورگنبدو گلدسته های امامین عسکرین درسامرادیده می شد یکی ازنگهبان های عراقی معرفی کردندوگفتند که اینجا سامراست ماهم ازدوربه ساحت مقدس آن امامان عزیز عرض احترام کردیم

تونل وحشت

شب شده بود جلوی اردوگاه اتوبوس ها توقف کردند پس ازاینکه فرمانده اردوگاه آمدمارابه داخل محوطه اردوگاه بردند هنوزاردوگاه ازنظرساخت وساز تکمیل نشده بود ولی باهمین وضع اردوگاه مجبور بودیم که دراینجا پیاده بشویم اتوبوس هاتقریبا"بافاصله ی یکصد متری آسایشگاه توقف می کردند دراین فاصله ی یکصد متری سربازان عراقی باشلاق-شیلنگ-وکابل برق دردوردیف ایستاده بودند درواقع راه روی ازکناراتوبوس ها تادرب آسایشگاه تشکیل داده بودند هراسیری که ازاتوبوس پیاده می شد بمحض اینکه پایش راازپله اتوبوس به زمین می گذاشت سربازها شروع می کردند به زدن دیگرنگاه هم نمی کردند که کابل به کجامی خورد دراین فاصله ی صدمتری خیلی کتک خوردیم بیشتر اسراء زخمی شدندحتی دست وسرآن هاشکست درب ورودی آسایشگاه خیلی تنگ بود نفرات جلوترازمانمی توانستند سریع وارد آسایشگاه بشوند وبه همین خاطر ترافیک می شد وهردیرتروارد می شدیم بیشترکتک می خوردیم  درزمان اسارت هیچ جا بیشترازاین جاکتک نخورده بودیم لذااین میسرراتونل مرگ نام گذاری کردند

آتش تهیه دراسارت

 بعد ازچند روزی که ازبعقوبه به اردوگاه ۱۶تکریت رفته بودیم یه شب  برق هارا خاموش کردند وشروع کردن به تیراندازی هوایی یه سروصدایی راه انداخته بودند که احساس میکردی که آلان آسایشگاه منفجر میشه یه نیم ساعتی به همین شکل گذشت  مافکر کردیم که میخواهند آسایشگاه ها را یکی یکی منفجر کنند لحظه شماری میکردیم که کی دود میشم میریم به هواکه یه وقت دیدیم برق ها آمدند عراقی ها آمدند داخل دیگه یادم نیست که چی شد ........هرکدوم ازآزاده های عزیز اگه یادشه درقسمت اعلام نظر ادامه شوتکمیل کنه ممنون میشم

موقعیت جغرافیایی اردوگاه تکریت ۱۶

اردوگاه‏هاى تکریت حدوداّ در 20 کیلو متری شهرتکریت ودر 105 کیلو متری موصل در پادگان صلاح‏ الدین در بیابانهای کنار جاده بغداد - موصل قرار داشت. در سمت راست این جاده، رودخانه دجله و راه‏آهن بود.

پادگان زرهی عراق بنام صلاح الدین درهمین منطقه ودرسمت راست جاده بغداد - موصل قرار داشت در این پادگان چندین اردوگاه وجود داشت: تکریت 5 (کمپ افسران)، ملحق تکریت 5، تکریت چهار دیوارى (که منحل شد)، تکریت 11، تکریت12، تکریت 16، تکریت14، تکریت17، تکریت19 و تکریت 20. اردوگاه‏هاى تکریت در واقع اردوگاه نبودند بلکه ساختمان‏هاى آموزشی پادگان صلاح الدین بود.ولی تکریت 16مانند سالن های ورزشی که درایران وجود داره بود که دیوار آن ازورق های  گالوانیزه بود که داخل آن یونولیت بود وسقف آن نیز سیم کاه بود  ابعادآن حدود  30متر در50بود که دارای یک درب کشویی بزرگ بود که بازدرداخل دواقاق برای نگهبان ها درست کرده بودند که بعد ازیه درب کوچک حدود 50سانتی به داخل آسایشگاه وارد می شدیم اردوگاه 16دارای 5آسایشگاه بود هرآسایشگاه برای خود هشت چشمه توالت وهشت دوش حمام  درببرن ازآسایشگاه داشت که ازساعت ۵بعدازظهرتا۸صبح مانمی توانستیم برای دستشویی به بیرون بریم ودرداخل نیز دستشویی نبود وکل اردوگاه یک آشپزخانه داشت


اردوگاه دارای سیم خارداری به عرض 17 متر که در بین سیم خاردارها یک رشته برق فشار قوی وجود داشت وچند  دکل نگهبانی در اطراف آن بود